شهید علی خورجینی
شهید درکنار شهید اسحاق صبوری و شهید محمود ملتی که در حال گرفتن وضو برای نماز بوده است  توسط اصابت ترکش خمپاره به  درجه شهادت رسیده اند.
همرزم شهید : بنده با شهید صبوری و شهید خورجینی اکثر جاها با هم بودیم و در یک مکان عملیاتی رودخانه ای بود که در آن جا همه جمع شدیم  جهت شستن دست و صورت .
شهید بزرگوار هم به کنار تپه ای رفتند بعد از این که صورت شان را خشک کردند موقع ظهر شد و شهید آماده وضو گرفتن شد در حین وضو گرفتن صدای خمپاره شنیده شد و در جمع ما این خمپاره فرود آمد منفجر شد و ترکش های این خمپاره به بدن این شهید خورد و قسمت هایی از بدن شهید را با خود برد در واقع با خون خودشان وضو ساختند .

****

سیره شهید علی خورجینی
راوی، عزلزی : بعد از پیروزی انقلاب تو محلّمون سجادیه (باغ طاهری) بیشتر خانواده ها مذهبی و حزب الهی بودن. بعضی از خانواده ها هم اصلاً درگیر انقلاب نبودن. به همین خاطر دوستانمون از همه طیف بودن. پدر علی خورجینی یکی از پهلوانان زورخانه بابل بود. لازم به ذکر است در ایام محرّم، پدر علی بزرگترین عَلَم بابل که متعلّق به مسجد رانندگان بود، بلند میکرد.
چون پدر علی پهلوان بود، علی هم مثل پدرش منش پهلونی داشت. همیشه سعی میکرد با همه دم خور باشه. علی بسیار شوخ طبع و در رفاقت بسیار با گذشت بود. رفیق بازیِ زیادِ علی، باعث شده بود که بعضی ها پشت سرش حرفا میزدن... گذشت تا اینکه سال ۶۲ زمانی که رزمندگان با طرح لبیک یا امام به جبهه اعزام میشدن، علی هم برای اولین بار به جبهه اعزام شد.
جبهه رفتن علی مصادف شد با عملیات والفجر ۶ (شهر دهلران ، منطقه عمومی چیلات). واما نحوه شهادت علی خورجینی از زبان همرزمانش آقایان دکتر نادر بذری و حاج جعفر ترکمان زاده : قبل از شروع عملیات ، هنگامی که همه رزمندگان آماده وضو ساختن و اقامه نماز بودیم، علی همینطور که آستین پیراهنش رو بالا زد و کنار رودخانه نشست، خمپاره ۱۲۰ کنارش اصابت و بَدنش کاملا ارباً اربا شد، و به آرزوش که شهادت بود رسید.

دو عکس قسمت بالا شهید علی خورجینی و پبکر پاک و مطهرش
دو عکس پایین مرحوم پهلوان احمد خورجینی و مادر گرامی شهید در حال وداع با پیکر فرزند شهیدش
علی محسن پور